شب آفتابی

به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) خبردادندکه دوازده هزار سواردرسرزمین((یابس))جمع شده اند.بایکدیگر عهدکرده اند که تاپیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) وپسرعمویش را بکشند وجماعت مسلمین رامتلاشی نکنندازپای ننشینند!
پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)عده ی زیادی از یارانش را به فرماندهی بعضی از صحابه فرستاد سراغشان.آنها اما بدون نتیجه برگشتند،می ترسیدندشاید.
سرانجام پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)،علی(علیه السلام) رابا گروهی ازمهاجروانصاربه نبردآنهااعزام کرد،آنها به سرعت به سوی منطقه دشمن حرکت کردند وبا تدبیرعلی(علیه السلام) شبانه راه رفتند وصبحگاهان دشمن رادرحلقه محاصره گرفتند.نخست اسلام رابرآنها عرضه کردند وچون نپذیرفتند،هنوزهوا تاریک بود که به آنها حمله کردند وآنهارا درهم شکستند.
سوره عادیات نازل شددرحالی که هنوزسربازان اسلام به فرماندهی علی(علیه السلام)به مدینه باز نگشته بودند.رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)آن روزدرنماز صبح این سوره راتلاوت فرمود.
نمازکه تمام شد،اصحاب گفتند:«این سوره ای است که ماتا به حال نشنیده ایم!»
فرمود:آری علی(علیه السلام)بردشمنان پیروزشد،وجبرئیل دیشب با آوردن این سوره به من بشارت داد:
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به اسبان دونده(مجاهدان)درحالی که نفس زنان به پیش می رفتند،وسوگند به افروزندگان جرقه آتش(دربرخوردباسمهایشان باسنگهای بیابان،
وسوگند به هجوم آوران سپیده دم
که گرد وغباربه هرسو پراکندند،
و(ناگهان)درمیان دشمن ظاهرشدند.
خدا آنقدرعلی(علیه السلام)را دوست دارد که به اسبان سپاهش هم قسم می خورد.

دیده شده درکتاب پیوند زمین و آسمان،ص18